امان ، امان ، امان از تکنولوژی
مرد کوچیک خونه سلام عزیز دلم خیلی وقته که نرسیدم درست حسابی وبلاگتو آپدیت کنم. از بس سرگرم شبکه های اجتماعی مجازی شدم. معذرت جوجه طلای من و اما از مرد کوچیک خونه گفتنی زیاد داریم . اینقدر که نمیدونم از کجا شروع کنم.پسر طلای من خیلی بزرگ شدی و قدرت تحلیل مسائل اطرافتو پیدا کردی. یکی دو تا مسافرت با هم رفتیم که کلی شیرین زبونی کردی . البته ناگفته نماند که حسابی شیطونی میکنی. تو راه برگشت از همدان که بودیم باباییت عینک آفتابیشو با من عوض کرد وتو گفتی من ازین به بعد باباییت باشم و بابا ،مامانت. کلی باهامون حرف زدی در حالیکه اصلا یادت نمیرفت که جاهای ما رو عوض کردی . در عوض من دائم یادم میرفت و آخر سر هم کلافه شدم عینکو برداشتم...
نویسنده :
مامان طلا
16:11